Hostname: page-component-cd9895bd7-gbm5v Total loading time: 0 Render date: 2024-12-23T15:14:37.207Z Has data issue: false hasContentIssue false

The Muqannaʿ narrative in the Tārīkhnāma: Part I, Introduction, edition and translation*

Published online by Cambridge University Press:  23 June 2010

Patricia Crone*
Affiliation:
Institute of Advanced Study, Princeton
Masoud Jafari Jazi*
Affiliation:
Teacher Training University, Tehran

Abstract

This article presents a new edition and translation of the account in the Tārīkhnāma of the campaigns against al-Muqannaʿ, which has hitherto been available only in editions based on poor manuscripts. A detailed commentary and an analysis will follow in the next issue. Though the early manuscripts give us better texts than have so far been available, all are too defective to allow us to reconstitute the original wording or to correct all passages that are obviously wrong. For passages which seem wrong or confusing, the reader should consult the commentary.

Type
Articles
Copyright
Copyright © School of Oriental and African Studies 2010

Access options

Get access to the full version of this content by using one of the access options below. (Log in options will check for institutional or personal access. Content may require purchase if you do not have access.)

Footnotes

*

We should like to thank Kirstie Venanzi of the library of the School of Historical Studies, Institute for Advanced Study, for her invaluable help in procuring CDs of the manuscripts from Istanbul and Gotha, Sandy Morton and Kathy Lazenbatt for help at the Royal Asiatic Society, Dagmar Riedel for checking the Vienna manuscript for us, Peter Golden for speedy and extremely helpful answers to questions concerning Turks, and Michael Cook for reading and commenting on the article.

References

1 See Daniel, E. L., “Manuscripts and editions of Balʿamī's Tarjamah-i Tārīkh-i Ṭabarī”, Journal of the Royal Asiatic Society, 1990, 282Google Scholar, a fundamental work to which we are much indebted.

2 Daniel, “Manuscripts”, 290.

3 Peacock, A. C. S., Mediaeval Islamic Historiography and Political Legitimacy: Balʿamī's Tārīkhnāma, London and New York, 2007, 104Google Scholar.

4 Balʿamī, Chronique, tr. H. Zotenberg, 4 vols., Paris, 1867–74.

5 Tārīkhnāma-yi Ṭabarī gardānida – yi mansūb bih Balʿamī, ed. M. Rawshan, 5 vols., Tehran 1366.

6 See the inventory in Daniel, “Manuscripts”, 309 ff.

7 Cf. G.-H. Ṣadīghī, “Baʿḍī az kuhantarīn āthār-i nathr-i fārsī”, Dānishkada-yi adabiyāt 13, no. 4, 1345, 63; Sadeghi, G.-H., Les mouvements religieux iraniens au IIe et au IIIe siècle de l'hégire, Paris, 1938Google Scholar, 164n = Junbishhā-yi dīnī-yi irānī dar qarnhā-yi duvvum va sivvum-i hijrī, Tehran, 1375, 221, with much reference to it thereafter.

8 Tārīkh-i Ṭabarī, Kānpūr, 1916, 641–4.

9 It is no. 829 in Flügel, G. F., Die arabischen, persischen und türkischen Handschriften der Kaiserlich-Königlichen Hofbibliothek zu Wien, Vienna 1865–67, iiGoogle Scholar, 64f., and Daniel, “Manuscripts”, 321, which caused us many headaches until Dagmar Riedel explained to us that Flügel renumbered manuscripts already catalogued without this affecting their shelf mark; he gives the shelf mark at the end of each entry.

10 Our thanks to Iraj Afshar, who identified the handwriting as a Transoxanian nastaʿlīq.

11 Notably of the ruse used by Khārija against Muslim b. ʿUqba (cf. below, 5:5). In addition, Saʿīd al-Ḥarashī is governor of Ahwāz in all manuscripts of group 1 except B (which has Herāt, of which Ahwāz is clearly a corruption); by contrast, he is governor of Kirmān in all manuscripts of group 2.

12 In the story of Saʿīd's sheep, group 1 has Saʿīd say agar Rabīaʿa va Muḍar, whereas group 2 omits the agar (13:1). In group 1 Jibra'īl puts his dead brother in a tomb (ba-gūr kard); in almost all manuscripts of group 2 he buries him (dafn kard) (9:14).

1 م،إ: + چون جبرئیل بن یحیی نزدیک بخارا رسید.

2 ف: پیش از "مطیع" سطر اضافه از ورق 378 الف دارد. س: وهمه شهراورا پیش مطیع آمدند. گ، إ، م، فتح: اورا بشهربردند. رص، فتح : + آنجا خراج بستد.

3 س، اس: از قبل خاقان ملک سغد . ل4، ل5، ل10: مردی بود…از قبل ملک سغد خاقان. رص: مقنع ملک سغد. إ، م، گ ، ل1، ل2، ل3، ل11: مقنع …که ملک ترک وفرغانه بود.

4 رص: + وسپهدار نامی آنجا نصب کرد. فتح: چون ملک بنی امیه بشورش آمد همچنانک [در‎] آذربایگان خوارج سربر کرده بودند و بعهد سفاح صافی شد سمرقند نیز خاقان که نام وی مقنع بود گرفته و سپهداررا نشانده بود.

5 فتح: سپهدار.

6 گ، ل1 ، ل2: به در سمرقند آمد وخاقان که ملک سغد بود بحرب بایستاد. إ، م: بدون "که ملک سغد بود".

7 ل6: هوای خاقان. ل10، اس: هوای ملک سغد. گ، فتح، ل1، ل11، إ، م: هوای سپهدار. رص: ÷ این جمله.

8 اس: + وجبرئیل بن یحیی بشهر آمد و سمرقند بگرفت.

9 ، إ، م، ل1، ل11: وازگروه مخالف بکشتند ودیگران بهزیمت شدند و سپهدار مقنع را بکشتند و جبرئیل بن یحیی به سمرقند اندر شد.

10 از فتح. بقیۀ نسخه ها: و.

11 فتح: پس این سپهدار بر ایشان امیر کرد.

12 فتح: با سغدگان سپهدار مقنع و اورا بیافکند و دشمن روی بهزیمت نهاد. س: بسته وازمقنع به هزیمت شد.

13 فتح: و آنجا سیصد مرد از سپیدجامگان بکشتند و سیصد مرد از ترکان کشتته آمد.

14 إ، م، فر: به سمرقند اندرشد.فتح: و جبرئیل نامه کرد به عبد الملک.

15 از إ، م، فر، فتح.

16 إ، م، فر، گ: جبریل بن یحیی کس به عبد الملک فرستاد و مدد خواست.

17 نسخه (ب‎): بکین.

18 از ب. ف: امیر خراسان که خلیفت او بود مردی را بفرستاد با ده هزار مرد نام وی عقبه بن مسلم و به یاری وی فرستاد پس دیگر باره برابر آمدند با این عقبه. س: از "عقبه بن مسلم" تا "نامه ای بدو داد" افتادگی دارد.

19 از ب. ف، فت: باز گشتن. س افتادگی دارد.

20 ازب، فت، فتح، اس، رص. إ، م، فر، گ: خارجه از در سمرقند برفت. ف، س: ÷

21 ف، س، فت: وگفت.

22 از ب (حرف اول بدون نقطه‎). فتح: اول. بقیۀ نسخه ها: ÷.

23 از ب و س. ف: دهقانان

24 س: بخواندند.

25 س: نبشته.

26 گ، إ، م، فر: ویکی پیکی سوی عقبه بن مسلم آمد ونامه آورد وگفت این نامه جبرئیل بن یحیی فرستاد وگفت خدای تعالی مارا نصرت داد ودشمن بهزیمت شد.

27 س: خبر.

28 س: نهادند.

29 س: مر اورا

30 از فت و فتح. ف، ب: نامه کرد ببلخ بصالح بن داؤد امیر بلخ. س: بصالح بن دیلم و امیر بلخ. اس: بشعیب بن صالح.

31 از ب (حاجم الدهیلت؟‎). فتح: حماجم الدهل. فت: حاحم الدحل (؟‎). ف، س: جماجم. رص: ÷.

32 از فت. ف، فتح، س، اس: ÷ بن معقل. ب: عمرو حمیل.

33 فت، فتح: کیکان عربی. ب: کیال (کیاک؟‎) عربی.

34 از فت، ب. ف، س: مقنع سرجمه را بفرستاد (س: +که سپهداراو بود‎).

35 ب اینجا و بعد: حمیل.

36 ف: کساندلر(؟‎).

37 از ب. ف، س: سرجمه برادر خویش را از یکسوی بپای کرد و گفت. فت، فتح: سرجمه برادر خویش را گفت اگر نیک آید این کار باید که بکنی این که همی گویی و عمر کسان را بیرون کرد و برادر سرجمه باز گشت و دیگر روز ترکان از یکسوی بپای کرد و گفت.

38 فت: بسمرقند.

39 فر، گ، ل1، ل2، ل3، ل9، ل11: پس مقنع مردی را بیرون فرستاد نامش سرجمه بمدد خارجه و گفت از چغانیان واز هر جانبی سپاه گرد کن. او برفت و سپاه گرد همی آورد و خارجه بسمرقند بود.

40 رص: مقنع ترکی دیگر بفرستاد.

41 فتح: بیرون افکندند. س: خودرا نان فراخ کردند.

42 س: نمودر. ب، اس: مردی. ل3، ل1، فتح: مودی. ل4: نمودی. ل1: فت، رص، إ، م، فر: ÷.

43 س: ÷ یکی.

44 فت، إ، م، فر، گ: پس برفتند از نخشب و بمودی (موری/مردی‎) آمدند.

45 فت: بدر آن دیه.

46 إ، م، فر، گ: ÷ به. فر: + نام او.

47 س: + بن یحیی.

48 س: ای.

49 فت: عیاران.

50 س: ÷ آب.

51 فتح: ولیرد را.

52 رص: + چون سوال کرد.

53 ف: + به آب.

54 إ، م، گ: طلایه را بفرستاد ونیافتاد/(گ‎) بتاختند.

55 س: گفتند.

56 س: دشمنی.

57 از ب و اس. ف، فت، فتح، س: ÷.

58 س: بر یکی.

59 س: جبرئیل.

60 س: کرد. ب: + وحمله کردند.

61 ف: + چون.

62 ف : + آمد.

63 فر، ل1، ل3، ل9، ل11 :دفن.

64 ف: نبره. فت، فتح، ب: پس مقنع دهقان بیاری نیره/نبره… [بدون نقطه‎]. فر، گ: دهقان را نامش نیره. إ، م: مردی را نامش بره. اس: مردی نام او نیرک. رص: نیزه بن دهقان (؟‎).

65 إ، م، فر، گ: چهار.

66 فتح: + دهقان بیاری آمد. ف: + بیاری دهقان.

67 فر: ÷خلخ. ب، گ: خلج.

68 فر: بیاری. إ، م: بتاری.

69 از فت و س. ف، فتح، إ، م، گ، اس، رص: فیل. ب: قل.

70 س: ÷ بیرون آمد. اس: + وسمرقند را بحصار گرفتند.

71 س: بنمود.

72 از فت. ف، فتح، س : نبره/نیره بن دهقان . فر، گ: دهقان نیره. إ، م: ÷ .

73 س: ÷ بن نصر.

74 چنین است ف، فتح، س. بند 5 در فت: و ترکان بسمرقند اندر پس چون شب اندر آمد مسلمانان از لشکر مقنع هزیمت شدند و ایشان سمرقند را قتل و غارت کردند. درب: و بسمرقند اندر شدند پس چون شب اندر آمد لشکر مقنع هزیمت شدند. در رص: چون شب در آمد از راهی دیگر در سمرقند رفتند و قتل وغارت کردند. در فر، گ ، ل1، ل11 إ، م: وترکان از مسلمانان بکشتند ومسلمانان بهزیمت شدند و ترکان حیلتی ساختند و بسمرقند اندر شدند وغارت وقتل کردند. ( إ، م: ÷ ومسلمانان بهزیمت شدند.)

75 چنین است ف، س، رص، إ، م، فر، گ، ل 1-11. فت: امیر المومنین. ب: مقنعه.

76 ف، فتح، س: عیالان. فت، ب: عیالان، به عمالان تصحیح شده. گ، ل1، ل11، إ، م، فر: عبد الملک را معزول کن وهمه کسان اورا.

77 س: ÷ مردی.

78 فت، فتح، ب: + بطاقت.

79 همۀ نسخه ها بجز فت: الجرشی.

80 از ب. س: اهوار. ف ، فت، فتح، اس، رص: اهواز. گ ، ل1، ل11، إ، م، فر: کرمان.

81 س، فت: بسعید/سعید الحرشی را.

82 ب: + بابوی/بابوخت(؟، بدون نقطه‎).

83 فر: وجبریل بن یحیی نیز با سپاه و بردرسمرقند بیامد. گ ، م، إ: وجبرئیل بن یحیی نیز با سپاه از در سمرقند بیامد. شاید: و جبرئیل بن یحیی با سپاه به در سمرقند آمد و سمرقند را به حصار گرفت(؟‎).

84 ازفت، فر، گ، ل1. ف، س،ب، اس، رص: کیال. إ، م: کیان.

85 ب، ل1، اس: خلج.

86 س: + که.

87 س: ÷ و برویم.

88 ز ب. ف، فتح، س: با سپاه بیرون آمد با.

89 س: جمله را تکرار می کند. بعد: با چهار هزار مرد خارجه خویشتن بر وی.

90 از ب (کیال‎).

91 س: تکبیر کرد و گفت خدای را ترسیم وهم. ب: تکبیر کرد، خدا عز وجل ترس وبیم.

92 ف: اندرافکند.

93 از ب (+ سیصد مرد با معاذ‎).

94 س: منجنیقات. فت: مجانیق.

95 س: را گفتند که کنده کنند.

96 إ، م: سه

97 ف: ستادن. فر: برد.

98 س: ÷.

99 س، فت: گوسفندان.

100 از فت. ف: گوسفندان. س: سوگندت.

101 إ، م، فر. ف، فت: ÷. س، فتح: سپیدجامگان را. رص: ترکان ایشان را در حصار گرفتند.

102 از ب، س، گ. ف، فت، فتح: مسلمانان را.

103 س: ترکمان. ب: ترکمانان. فت: ترکان. إ: ترکانی/ترکمانی؟ رص: سعید.

104 فت: ؟؟ (هاشم، تغییر کرده‎) بن کعب.

105 ف: جاج/جلج. ل11: حجاج. بقیۀ نسخه ها: حاج.

106 از فت. ف: ترکمان. س: ترکان آن(؟‎). ب: آن ترکمانان.

107 از فت. ف ، س: ده.

108 س، ب، اس: چهار و پنج.

109 فت، ب: آنجا یله کردند.

110 ب: ترکمانان ده سوار.

111 س، فت، ب: + بگرفتند و.

112 ازفر، گ، ل1، ل2، ل3، ل9، ل11.

113 از فت. س، ف: ده. رص: دیه ایشان.

114 از إ، م، فر، گ. فتح: با سواری چند.

115 از ب. بقیۀ نسخه ها: بمرو.

116 از ب.

117 ب: هر یک از یکدیگر سختتر و محکم بود.

118 از فت (خلیفت‎)، إ، م، فر. ف: جبرئیل یحیی بسمرقند خلیفه کرد. فتح، س: معد بن مسلم/خبر بسمرقند خلیفه کرد. رص: معاذ در مرو خلیفه بنشاند.

119 از فت و س. ف: بنزدیک یکی.

120 از ب، فت، فتح، گ. ف ، س: پس.

121 گ: در. فتح: در پرده.

122 اس: ملک.

123 ب، فتح: رحیم.

124 س: یک سطر افتادگی دارد.

125 ب، اینجا و بعد: داود بن ابی داود.

126 س، فتح: روی.

127 فت، فتح، ب، گ: + و سرما بگرفت.

128 ب: و معاذ چون داود باز گشت سپیدجامگان بدم/برم آمدند.

129 فتح، رص: + و در این سال بو جعفر منصور بمرد و ولی عهد پسرش مهدی بود او بخلیفتی بنشست.

130 کذا ب، فت، رص، إ، م، فر، گ، ل1، ل11. ف، س: ابو جعفر.

131 ف: بده.

132 فتح، اس: هلاک.

133 گ، ل1، ل11، إ، م، فر: + وسبب آن بود کی بو جعفر در این سال بمرد ومهدی پسرش بنشست و امیری خراسان مر سعید را داد.

134 ف، فتح: عرضه.

135 ب: کستی (؟‎).

136 فر، گ ، ل1، ل11 ، إ، م: + خبرخلیفتی مهدی بن منصور. چون مهدی بن منصور بخلیفتی بنشست بهر جانبی سپاه فرستاد بثغر ها وگفت هر حالی که افتد مرا آگاه کنید از نیک و بد تا تدارک آن همی کنم.

137 س، ل6، ل7: قرم.

138 یا فیادم. فت، ب: قیرم. س، ل7: فسارم(؟‎). ل8: قنارم. ل6: قارم. رص: قتوم.

139 از ب (بدون نقطه‎).

140 ف اینجا: قیارم (قیادم؟‎).

141 ز ب (با نقطه‎).

142 فتح: مردی.

143 س: ÷ باز.

144 فر: احد. إ، م: احمد. ل11: اسعد. رص بدون نام.

145 گ: + که گرد قلعه بود.

146 ازب، فت، فتح. ف، س: ببردند

147 س، فت، فتح، اس: سخت غمگین شد.

148 گ: هر سپاه که در قلعه بود.

149 فقط در ف.

150 ازفت، ب (چهار کلمه آخر فقط در ب‎).

151 ف: ÷.

152 از س. ف: بر.

153 ب: + وهشتصد.

154 ب: چند.

155 از فت. ف: بر نشست. س: نشست.

156 س: ÷ آن

157 از ب، فت. ف ، س: نابوقه. گ: تابوقه.

158 از گ.

159 گ: نذران. إ، م، اس: بدران.

160 س:÷ و هلاک کردم.

161 ب: + مقنع.

162 س: + که این بکنم.

163 از ب.

164 از ب، فت ، فتح، رص (بعد از 24:1).

165 ازب. فت، فتح، رص: پس آن غنیمت و خزانه ها بر داشت. ف، س: ÷.

166 از ب (بوکت/نوکت، بدون نقطه‎). فت: تولت. گ: خواف. ف ، س: آنجا. رص: ÷.

167 از ب، فت، فتح. ف، س: پس سعید نامه کرد به (س: با‎) امیر المومنین مهدی و قصۀ این حال بدو فرستاد.

168 این بند میان 24:1 و24:2 آمده است. فتح: ÷.

169 ف: ÷.

170 از س. ف: خلیفت بود.

3 S, AS: on behalf of the Khāqān, king of Sogdia. L4, L5, L10: a man … on behalf of the king of Sogdia, the Khāqān. RS: Muqannaʿ, king of Sogdia. E, M, G, L1, L2, L3, L11: Muqannaʿ … who was king of the Turks and Farghāna.

4 RS: + and appointed someone by the name of Sipahdār. FTH: just the Khārijites had rebelled [in] Azerbaijan when the power of the Umayyads collapsed, which was put right in the time of Saffāḥ, so Samarqand had also been taken by the Khāqān whose name was Muqannaʿ and who had installed the sipahdār.

5 FTH: Sipahdār.

6 G, L1, L2: He came to the gate of Samarqand and prepared to fight the Khāqān, who was king of Sogdia. E, M: the same, without “who was king of Sogdia”.

7 L6: in favour of the Khāqān. L10, AS: in favour of the king of Sogdia. G, FTH, E, M, L11: in favour of the sipahdār. Missing in RS.

8 AS: + and Jibra'īl b. Yaḥyā entered the city and took Samarqand.

9 G, E, M, L1, L11: They killed many of the opposing group and routed others. They killed the sipahdār of Muqannaʿ and Jibra'īl b. Yaḥyā entered the city.

10 FTH: then he made this sipahdār commander over them.

11 FTH: they fought Sughdigān, Muqannaʿ's commander (sipahdār), and overthrew him, and the enemy was defeated.

16 E, M, FR, G: Jibra'īl sent somebody to ʿAbd al-Malik asking for help.

18 F: The governor of Khurāsān, who was his deputy, sent a man with 10,000 men whose name was ʿUqba b. Muslim and sent him to assist him. So once again they confronted this ʿUqba.

19 F, FT: Then ʿUqba set about to return.

22 Thus B (n'wn, first letter is undotted); FTH, the only other manuscript to give the name, has ʿvl.

26 G, E, M, FR: A messenger came to ʿUqba b. Muslim, bearing a letter, and said, “Jibra'īl b. Yaḥyā sent this letter saying that God, exalted is He, has given us victory and defeated the enemy”.

31 From B, possibly Dahīlat. FTH: Ḥamājam al-Dahl. FT: Ḥāḥam al-Daḥl (?). FS: Jamājam.

39 FR, L1, L2, L3, L9: Then Muqannaʿ sent a man by the name of Sarjama to reinforce Khārija and told him to gather troops from Chaghāniyān and everywhere. He went and gathered troops while Khārija was at Samarqand.

40 RS: Muqannaʿ sent another Turk.

42 Other MSS have Namūdār, Mardī and Mūdī.

64 Other MSS have Nīza and Nīrak.

74 Thus F, FTH and S. Paragraph 5 in FT: and the Turks (got) inside Samarqand; when evening fell the Muslims were defeated by Muqannaʿ's army, and they killed and raided Samarqand. In B: and they got into Samarqand; when evening fell, Muqannaʿ's army was defeated. In RS: When evening fell, they went by another route to Samarqand and raided and killed. In FR, G, L1, L11, E, M: and the Turks killed many of the Muslims, and the Muslims were defeated. The Turks made a ruse and got into Samarqand and raided and killed. (E, M: ÷ and the Muslims were defeated).

75 Thus F, S, RS, G, FR, E, M, L1-11. FT: Commander of the Faithful. B: Muqannaʿ.

80 Thus B. S: Ahwār. F, FT, RS: Ahwāz. G, L1, L11, E, M, FR: Kirmān.

82 B adds “to ‘bwy/’bwkht”.

83 FR: Jibra'īl b. Yaḥyā also with troops and came on the gate of Samarqand. G, M, E: and Jibra'īl also came with troops from the gate of Samarqand. Perhaps: Jibra'īl b. Yaḥyā went with troops to the gate of Samarqand and laid siege to Samarqand (?).

84 B, L1: Khalaj.

109 FT, B: let loose.

125 B, here and thereafter: Dāwūd b. Abī Dāwūd.

129 RS: + In this year Abū Jaʿfar Manṣūr died; the heir apparent was his son, Mahdī, and he became caliph.

130 Thus B, FT, RS, E, M, FR, L1, L11. F, S: Abū Jaʿfar.

133 G, L1, L11, E, M, FR: + The reason for that was that Abū Jaʿfar died in that year and his son Mahdī succeeded him. He gave the governorship of Khurāsān to Saʿīd.

136 FR, G, L1, L11, E, M: + An account of the caliphate of Mahdī b. Manṣūr. When Mahdī b. Manṣūr became caliph, he sent an army in every direction, to every frontier, and said, “Keep me informed of everything that happens, whether good or bad, so that I can take appropriate action”.

132 S, L6, L7: Qrm.

138 Or Fy'dm. FT, B: Qyrm. S, L7: Fs'rm (?). L8: Qn'rm. L6: Q'rm. RS: Qtwm.

139 From B (Nawkat/Nawkar/Bawkar/Bawkat, etc., undotted).

140 F here has Qy'rm.

141 Again from B, this time dotted.

145 G: + which surrounded the castle.